پایان نامه انتظارات زنان شاغل در بخش غیررسمی از کار و دستمزد
جهان از این هم بدتر بوده باشد. با عقب نشینی دولت از حمایت کاری و شرایط کار، دستمزدها و امنیت شغلی، تضعیف زنان بیشتر از مردان بود. زیرا زنان در ردههای شغلی پایینتر قرار دارند و اغلب به صورت پارهوقت و در شغلها بدون اتحادیه کار میکنند (بهرامی تاش، ١٣٨٩: ۶۴-۶٣).
دلایل متعددی برای دستمزد پایین زنان ارائه شدهاست، برخی بیانگر پیش قضاوتهای اجتماعی هستند. بسیاری از مدیران مدعیاند که پایین بودن دستمزد زنان به دلیل «تقاضای پایینتر برای دستمزد» از طرف خود آنها است و بعضی مدعیاندکه زنان مهارت کمتری دارند؛ گاهی اوقات مهارت کمتر به معنی آموزش کمتر است، اگرچه معلوم نیست که در مورد کار متمرکز دستی، تحصیلات رسمی کار همیشه عامل تعیین کننده باشد. شاید یکی از مفیدترین توضیحات درباره شکاف بین دستمزد زن- مرد دوگانگی نظریه بازار کار باشد. مطابق این تعریف بازارکار به دو مقوله تقسیم میشود: یک بخش «تخصص» است که در آن دستمزدها بالا و زمان کار تمام وقت است و فرصتهایی برای پیشرفت وجود دارد؛ بخش دیگر «غیرماهرانه» است که ویژگی آن دستمزد پایین و متمایل به پارهوقت بوده و بدون زمینهیا فرصت بسیار ناچیزی برای پیشرفت است. از آنجاکه این دو مقوله انعطافناپذیرند نقدهایی بر نظریه دوگانه بازار وجود دارد. با این وجود، در تحلیل کار زنان در مقایسه با کار مردان این نظریه میتواند بینش سودمندی در درک اینکه چرا زنان کشورهای درحال توسعه همچنان دستمزد کمی دارند، بیشتر به صورت پارهوقت کار میکنند و همچنین در ردههای پایینتر شغلی هستند و چشمانداز اندکی در پیشرفت یا افزایش مهارت مییابند، به دست دهد (همان، ۶۴).
وجود بازارکار دوگانه/گسسته، پندارهای قالبی درباره زنان را با اتکا به نقش باروری ایشان تقویت میکند. در تایوان این نقش باروری برای توجیه فعالیتهایی چون «اهمیت دادن به وجـهه مردانه زناشویی» منسوب به مردان، بـه کار میرود. دستمزد بالاتر مردانه توضیح آشکاری بر«اصل وجه برتر مردان در نانآور بودن» است. این واقعیت که در سراسر جهان تعداد خانوارهای زن- سرپرست درحال افزایش است، تأثیر چندانی را بر رویکردهای زیربنایی نشان نمیدهد. دستمزد پایین زنان ممکن است همچنان براساس فرض دیگری درباره ماهیت کار زنانه، یعنی این که در اثر ازدواج غیبت از کار بیشتری دارند، کاهش یابد. البته واقعیتهای ذیل این باورها، مورد سوال قرارگرفته است. دادههای مختصری که مبتنی بر جایگزینی زنان و غیبت ازکار به علت جنسیت آنان وجود دارد، حاکی از این تفاوتها است؛ اما اغلب ناچیز است. درست است که بخش بزرگی از مسئولیتهای خانوادگی بر عهده زنان است و همین موضوع نشان میدهد که چرا غیبت آنها در کار اندکی بالاتر از مردان است؛ اما این همگانی نیست- در واقع در برخی موارد، غیبت زنان از کار از مردان نیزکمتر است؛ با این حال، وجود چنین پندارهای قالبی دستمزد زنان را پایین نگه میدارد و گرایش جنسیتی در پرداخت دستمزد را حفظ میکند (همان، ۶۵).
پندار قالبی دیگر درباره کار زنان که اشتغال زنان در شغلها کار متمرکز را توجیه میکند، مناسب نبودن زنان برای به کار انداختن ماشین آلات است. آنها نیروی فیزیکی کمتری دارند. حکم فوق با این واقعیت تکمیل میشود که ماشین آلات گران قیمت است؛ از این رو بهتر است ٢۴ساعته کار کند تا سرمایه بالایی که صرف خرید دستگاه شده، زودتر آزاد شود. لذا کار در نوبت شب ضروری است و زنان مناسب این کار نیستند؛ چون ظاهرا شب بیرون رفتن آنها ناامن است. اگرچه بسیاری از این تصورات کلیشههایی هستند که گرتهای از واقعیت دارند یا اساسا بیموردند، در توجیه دستمزد کم و پرداختن به شغلها کار متمرکز را برای زنان منطقی جلوه میدهند و مؤثر نیز واقع میشوند (همان، ۶۵).
علاوه بر وجود پندارهای قالبی درباره ضعف جسمانی که زنان را از شغلهای خاص محروم میسازد، در ظاهر ویژگیهای جسمانی دیگری نیز دارند که به آنها توانایی برتر در انجام شغلهایی را میدهد که تکرار عملی خاص وجه غالب آنها بوده و البته دستمزدشان نیز اندک است. مثلا در صنایع الکترونیک در آسیای جنوب شرقی که هزاران زن مشغول به کارند (و مردان مدیر هستند)، ادعا میشود که این اشتغال به دلیل انگشتان چابکتر آنهاست. در صنایع الکترونیک نزدیک به٨٠درصد از نیروی کار، زنان هستند. اما هنوز دلایل مشخصتر و واقعیتری وجود دارند که نشان میدهند چرا دستمزد زنان از مردان کمتر است. در برخی از کشورها برای استخدام زنان شرایط خاصی باید وجود داشته باشد، مثل امکان مهدکودک و مرخصی زایمان که در مجموع باعث گرانتر شدن کار زنان است. درکشورهایی که چنین قوانینی اعمال میشود، دستمزد زنان برای تعدیل این هزینهها کمتر میشود (همان، ۶۶-۶۵).
شرایط اجتماعی عامل دیگر دستمزد پایین است؛ زنان در اکثر فرهنگها به گونهای تربیت میشوند که متواضع، محجوب و پذیرای برتری مردان باشند. این رویکرد فرهنگی موجد میل بیشتری به فرمانبرداری، رفتار آرام و انجام کار یکنواخت/ تکراری و با شکایت علنی کمتر، همراه میشود. بنابراین زنان در شغلهای کم دستمزد و بدون آینده درخشان، بیش از مردان دوام میآورند، همچنین کمتر مایل به تشکیل اتحادیههای صنفیاند. علاوه بر این برخی زنان به ویژه آنهایی که سرپرست خانوادههای تک درآمدند، نیاز مبرم به اشتغال دارند. این جنبهها به ویژه در افزایش استخدام زنان در مناطق آزاد تجاری که سرمایههای خارجی در تولید خطر نمیکنند، مهمتراست (همان، ۶۶).
چون زنان در شغلهای کم دستمزد و بدون تشکیل اتحادیه صنفی کار میکنند، مردان با سرپرستی آنها مشکلی ندارند، این نیز موجب قدرت بیشتر و امتیازات مالی بر زنان میشود؛ بنابراین کار زنان نه تنها برای اقتصاد سودمند است، بلکه موجب استمرار تولید و به حداقل رساندن ناآرامیهای کاری در کل تولید میشود. در نتیجه توسعه تجارت جهانی و رقابت، کارفرمایان در پی کاهش هزینههای تولید برآمدهاند. تضمین کاهش هزینه کار تا حدودی با قوانین قابل انعطافی که در دوران رکود به راحتی نادیده گرفته میشود، صورت میگیرد و دوباره در دوره رونق میتوان افراد را استخدام کرد. از نقش باروری زنان در توجیه این انعطافپذیری کار استفاده شدهاست. وقتی تقاضای کار بالاست، زنان به ترک خانه و پیوستن به نیروی کار تشویق میشوند و در دوره رکود، درست خلاف آن رخ میدهد. همیشه مسئولیتهای خانوادگی توجیه خوبی برای بازگشت زنان به خانه در مواقع تقلیل تقاضای کار است؛ مثلا در دوره رکود اقتصادی تایوان در اوایل دهه١٩٧٠، زنان ١۴درصد و مردان ٨ درصد تقلیل اشتغال داشتند (همان، ۶٧-۶۶).
علاوه بر این عوامل، محدودیتهای ساختاری معینی در ارتباط با جریان متأخر در راستای کوچک سازی و پیمانکاری دست دوم وجود دارد که در فقر زنان مؤثر است. جریان غالب قبل از دهه ١٩٧٠، به سمت تولید انبوه، همراه با تخصصی شدن عملکرد نیروی عظیم کار در مکانی واحد بود. اما از دهه ١٩٧٠، الگوی متفاوتی عمومیت یافت که متکی به حذف تمرکز ساختار تولید و نیازمند تخصص و قوانین استخدام انعطافپذیرتر است. تمرکززدایی واجد دو صورت است: کار در خانه و پیمانکاری دست دوم. این الگو با پیروزی شیوه نوکلاسیک در دهه ١٩٨٠ و اوایل دهه١٩٩٠، رواج بیشتری گرفت. تلاش در دستیابی به قیمت «درست» در متن رقابت بینالمللی، منجر به «اتفاقی شدن» کار شده و با افزایش پروژههای پیمانکاری دست دوم و کار در خانه رو به رو بوده است. تمرکززدایی تولید، به خصوص در تلفیق با پیمانکاری دست دوم و کار در خانه رشد اقتصاد غیررسمی را که هیچ کنترلی از لحاظ قوانین دولتی و مالیات بر آن اعمال نمیشود و از این رو خارج از قراردادهای اتحادیه و بدون مزایای شغلی است، افزایش دادهاست (همان، ۶٧).
تمرکززدایی تولید، گاه به این معنا است که تولید تا حد امکان به عملیات بسیار ساده کوچک و سپس در بین پیمانکاران دست دوم توزیع شود. این گونه تولید که به مهارت اندک نیاز دارد، دستمزدها را بیشتر پایین میآورد. شیوه فوق همچنین زنان را به نیروی کار ارزان بدون تشکیلات صنفی تبدیل میسازد و سرمایهگذاران را به طور فزایندهای به جستجوی کارمندان موقت و پارهوقت برای کار در پروژههای پیمانکاری دست دوم سوق میدهد. در گزارشی از بخش مطالعات پیشرفت زنان مربوط به نقش زنان در توسعه استمرار افزایش اشتغال زنان در شغلهای پارهوقت، بدون قاعده، اتفاقی و ا
نعطافپذیر تأیید شدهاست (همان، ۶٨-۶٧).
همچنان که فقر به ویژه در بین زنان به شدت رو به افزایش است، بسیاری به سراغ کارهای انجام پذیر در خانه میروند، زیرا امکان تلفیق آن با بچهداری وجود دارد. این نوع پیمانکاری دست دوم پروژههای تولیدی برای سرمایهگذارانی که خود با شرکتهای چندملیتی قرارداد میبندند، اهمیت بسیار دارد. نمونهای از پیمانکاری دست دوم صنعت کفش در آسیاست که با شرکتهای بزرگ چند ملیتی سروکار دارد و بخشی از آن در کارگاههای خانگی که اغلب زنان و کودکان در آن مشغول به کارند، انجام میگیرد.
تولید صنعتی تنها دلیل تنزل مشارکت نیروی زنان نیست، در بخش خدمات نیز همین کاهش صورت گرفته است. تفاوتها اندک، ولی شباهتها بسیار است. زنان هنوز در شغلهای کم درآمد مشغول به کارند و احتمال این که در بخشی از فرآیند تولید قرار گیرند که به دلیل تحمیل ویژگی باروری ایشان است، بسیار زیاد است. زن در مقام مادرـ همسر همچنان همان خدماتی که عموما در اجتماع به عهده دارد انجام میدهد؛ از این رو نسبت زنان شاغل آموزگار، پرستار و مددکار اجتماعی به مراتب بیشتر از مردان است. شاید انتظار برود که زنان پرستار در برخی موارد نسبت به مردانی که در شغلهای صنعتی پایین هستند دستمزد زیادتری دریافت کنند، ولی به طور معمول کمتر از مردان در شغلهای معادل، دستمزد میگیرند (همان، ۶٨-۶٩).
در نتیجه در اقتصاد بسیاری ازکشورهای در حال توسعه از دستمزد پایین زنان به منظور بهبود خدمات اجتماعی بهره برداری میشود؛ در واقع تحقق بعضی از برنامههای رفاهی در بسیاری از کشورهای در حال توسعه از آن روست که امکان اشتغال زنان با دستمزد پایین فراهم است. پیش فرض اصلی آن است که زنان برای «پول توجیبی» کار میکنند. توضیح دیگر آن که افزایش تعداد خانوادههای زن ـ سرپرست که تقاضای کار با هر دستمزدی را دارند، در سیاست دولت لحاظ نشدهاست (همان، ۶٩).
در ایران در بخش غیررسمی به یکباره تفاوت فاحش و چشمگیری بین عملکرد زنان و مردان در بازار کار صورت پذیرفت. در این بین زنان با خصوصیات فردی مشابه مردان در یک شغل و حتی در برخی از شغلها با سختی کار بیشتری مشغول به کار میشوند، ولی با توجه به خصوصیات فردی بالاتر یا در مقیاس مشابه مردان حقوق و دستمزد کمتری دریافت میکنند و نابرابری در پرداخت حقوق و دستمزد کاملا مشخص است.
سایت های دیگر :
- ۹۹/۰۲/۱۶